احتمالا شما یک نویسنده هستید با دغدغهی خلاقیت که به سراغ این مطلب آمدهاید و من هم به عنوان یک نویسنده، با دغدغهی خلاق بودن نوشته هایم، مشکلاتی که هنگام نوشتن با آنها روبرو میشوم با شما به اشتراک میگذارم.
برای نوشتن مطلبی که مطالعه میکنید، ساعات زیادی صفحات مرورگر را بالا و پایین کردم. با حجم زیادی از مطالب شبیه به هم و تکراری روبرو شدم. هیچ ایده خلاقانهای حتی از صد کیلومتری ذهنم هم عبور نکرد. همین هم جرقهای برای نوشتن این مطلب شد.
امروزه فقط با فشردن چند دکمه در صفحه کلید میتوانید به میلیونها مطلب درباره هرچیزی که تصور میکنید دست پیدا کنید. همین مسئله کار را برای کسی مثل من که شغلش نوشتن است سخت میکند. اما برای حل این مشکل هر بار از خودم چند سوال میپرسم:
از چه چیزی بنویسم؟
معمولا سخت ترین بخش نوشتن یک مطلب برای من انتخاب موضوع آن است. برای حل این مسئله به طور دقیق مخاطبان هدف را بررسی میکنم. جنسیت، گروه سنی، موضوع کلی رسانهی منتخب برای نشر محتوا و همچنین شرایط کلی اجتماع.
بعد از مشخص شدن همه این موارد نوبت چیدمان پازل است. میتوانم یک نمای کلی از مخاطب هدف، به وسیلهی چیدمان اطلاعاتی که از او دارم، به دست آورم. حالا نوبت به شناخت نیازهای اساسی مخاطب هدف میرسد. نیازهای اساسی معمولا در بیشتر افکار و اعمال مخاطب تاثیر مستقیم دارد. بنابراین نیاز است که چند نمونه از مخاطبینم که قطعا در دنیای بیرونی با آنها روبرو شدم را درنظر بگیرم.
البته که این درنظر گرفتن نیاز به یک پیش زمینه دارد و اینجا اشاره کوچکی به آن میکنم. در مطلبی دیگر مفصل درباره آن صحبت خواهیم کرد.
به عنوان یک نویسنده به اعمال، طرز فکر، نوع بیان، علایق و حتی نوع پوشش افراد مختلف با در نظر گرفتن جایگاه شغلی،اجتماعی، تحصیلی و… بدون هیچ قضاوتی توجه میکنم تا شناخت بیشتری نسبت به افراد مختلف و نیازهایشان کسب کنم. به مرور زمان این عادت به من در تشخیص نیازهای مخاطبینم برای نوشتن یاری میدهد.
با این تکنیک حداقل یکبار مخاطبین هدف نوشتههایم را ملاقات کردهام و نیاز اساسی که بالاتر درباره آن گفتم در اعمال و رفتارش مشاهده کردهام.
بر همین اساس یک موضوع مرتبط با همین نیازها انتخاب میکنم.
چه چیزی مطلب من را متمایز میکند؟
قطعا موضوعی که انتخاب کردم، به دلیل اهمیت بالای آن به عنوان یک نیاز اساسی، میلیون ها مطلب درباره آن وجود دارد.
اما ویژگی متمایز کننده، قرار گرفتن من به عنوان یک نویسنده، در جایگاه مخاطب است. زمانی که در جایگاه مخاطب قرار بگیرم، به دنبال مطلبی که مدنظر دارم، صفحات مرورگر را بررسی میکنم. با حجم باورنکردنی از مطالبی روبرو میشوم که درصد بالایی از این مطالب شباهت زیادی به یکدیگر دارند. با دقت تمام مطالبی که دربارهشان صحبت شده و نشده را بررسی و یادداشت میکنم.
حالا زمان آن فرارسیده که در جایگاه اصلی خود یعنی نویسنده قرار گیرم و درباره چیزی بنویسم که به دنبال آن بودم اما نیافتم! اینگونه میتوانم مطلبی متمایز از مطالب مشابه خلق کنم.
چگونه خلاقیت داشته باشم؟
خواندن کتاب قبل از شروع نوشتن، تا حد زیادی به افزایش خلاقیت کمک میکند. همچنین نوشتن درباره هرچیزی که بدون فکر کردن، در لحظه به ذهن خطور میکند. توجه کردن به تمام صداها، رنگها و احساست درونی بدون فکر کردن به چیز دیگری؛ از جمله راهکارهایی برای افزایش خلاقیت درابتدای شروع من برای نوشتن است.
اما باید مدنظر داشته باشیم که خلاقیت با تمرین و به مرور زمان افزایش مییابد و یک شبه اتفاق نمیافتد. برهمین اساس میتوان از تمرینهایی در زمانی غیر از نوشتن مطلب برای افزایش خلاقیت استفاده کرد؛ برای مثال:
- حتما یک مکان مناسب برای خود انتخاب کنید و هر روز ساعاتی را در همان مکان به تمرین کردن اختصاص دهید
- یک موضوع کاملا اتفاقی مثل کودک همسایه، عابر پیاده، درخت چنار و امثال آن انتخاب کنید و بدون فکر کردن هرچه درباره آن موضوع به ذهنتان میرسد بلافاصله یادداشت کنید
- به صورت کاملا ذهنی قصه بافی کنید
- خودتان را در موقعیتهای عجیب قرار دهید و خیال پردازی کنید
- یک گفتوگوی فرضی بنویسید و بعد سعی کنید از زاویهای دیگر به آن گفتوگو نگاه کنید و جهت جدیدی به آن بدهید
- از قضاوت درباره نوشتههای خود دست بردارید
- بازی فکری انجام دهید
تمامی این موارد با تمرین تکرار و به مرور زمان به افزایش خلاقیت شما کمک خواهد کرد.
و در آخر به یاد داشته باشید که هرگز خود را با نویسنده دیگری مقایسه نکنید، از دیگران تقلید نکنید، زیاد به فکر متفاوت بودن نباشید بلکه سعی کنید زوایای جدیدی از یک موضوع را کشف کنید. امیدوارم اشتراک گذاری تجربیاتم به شما کمک کرده باشد. موفق باشید
همین حالا برای یادگیری برنامه ریزی کن